۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴۲

لب لعلش ز میگونی لب جام است پنداری
به رویش حلقه های زلف، گلدام است پنداری

فریب آمیز با هرکس نگاهی آنچنان دارد
که آن آهوی وحشی با همه رام است پنداری

عجب جمعیتی اهل هوس در محفلت دارند
ازین تردامنان، بزم تو حمام است پنداری

کلام پخته ای هم در تلاش وصل می باید
همین سرمایه ی آن نقره ی خام است پنداری

ز تابوت آن سوار اسب چوبین کیست حیرانم
که می تازد به سوی گور، بهرام است پنداری

سلیم از بلبلان خوش نوا خالی ست باغ امروز
دگر در خانه ی صیاد ما دام است پنداری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.