۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷ - در مدح

ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق
روی تو همچو صبح، دم از نور می زند

نازم به همت تو که در خرقه ی نمد
ساغر ز کاسه ی سر فغفور می زند

جام تو از شراب تجلی لبالب است
شوق تو می ز خمکده ی طور می زند

دعوی درد با تو کند گر به راه عشق
دلتنگی تو بر کمر مور می زند

بر خاک درگه تو ز پاس ادب سلیم
چون آفتاب، بوسه ای از دور می زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - تعریف دختر برهمن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - راه گم کردن در نجف معلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.