۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸ - راه گم کردن در نجف معلی

یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف
ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد

وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان
عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد

دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان
هرچه بادا باد گوید، بگذرد آنجا چو باد

می شود دیوانه هرکس را برو افتد گذار
برّ مجنون روزگار از بهر این نامش نهاد

از برای آن که بیرون زین بیابانش برد
چون منار سامره، پیچیده ره بر گردباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷ - در مدح
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.