هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از گروهی از افراد می‌پردازد که با رفتارهای ناپسند، نفاق، و دنائت خود باعث فساد در جامعه شده‌اند. شاعر از طمع، بی‌وفایی، و خودنمایی این گروه ابراز تنفر می‌کند و در نهایت خواهان جدایی از آنهاست.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم انتقادی عمیق، هجو اجتماعی، و اشارات به مفاهیم اخلاقی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژگان و استعاره‌ها نیاز به دانش ادبی و اجتماعی نسبتاً بالایی دارند.

شمارهٔ ۱۴ - مذمت جمعی حساد

در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم
که نطقم زند دم ز معجزنمایی

درآید چو کلکم به رفتار، گردد
ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی

اگر پیر گشتم، جوان است طبعم
چو می کهنه گردد، کند خودنمایی

به این ضعف، طبعی مرا در سخن هست
تواناتر از غیرت روستایی

ز آزاده طبعی نکرده ست هرگز
قلم را کلامم عصای گدایی

ز حرف طلب بسته ام لب درین بحر
رسد چون صدف، روزی من هوایی

گروهی مرا از حسد دل خراشند
که چون روی خویشند از تیره رایی

همه بلخی و جبه شان سبزواری
همه کوفی و خرقه شان کربلایی

همه حاصل کار و بار دنائت
همه نطفه ی آب و نان گدایی

همه همچو دستار خود روی دستی
همه همچو شلوار خود پشت پایی

ز سر در زمینی چو پیکان خاکی
ز... در هوایی چو تیرهوایی

ز راه فساد آب نخوت گرفته
چو گوهر در ایشان منی کرده مایی

ازیشان چو ساغر مثل خیره چشمی
ازیشان چو می سرخ رو بی حیایی

چنان است ازین فرقه اظهار مردی
که در هند، دختر کند کدخدایی

ز بس ناگوارند، ازین فرقه گردید
جهان گنده چون معده ی امتلایی

در اثبات دعوی ست از خط کوفی
به دست همه محضر بی وفایی

چو می خوارگان شغلشان هرزه گویی
چو تریاکیان کارشان ژاژخایی

به هرجا قدم می گذارند، مردم
ازیشان گریزند همچون وبایی

متاع سخن آنچه دزدند از من
به من می فروشند از بی حیایی

جوانمرگی این مفسدان را ضرور است
کند مار، چون کهنه شد، اژدهایی

ازین قوم، دانی چه باید طلب داشت؟
جدایی، جدایی، جدایی، جدایی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - ستایش و تاریخ بنای اسلام خان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - گرفتن طلب خود از خواجه ی ممسک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.