هوش مصنوعی: این شعر از عشق، رنج‌های عاشقانه، وصف جسم ضعیف و لاغر، و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از سایه‌ی عشق، آتش درون، و بی‌قراری خود می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی پریدن چشم‌ها نیز نشانه‌ای از عشق است. او در هوای گمنامی می‌سوزد و خود را مانند موجی در هوا توصیف می‌کند که به جایی نمی‌رسد. در پایان، اشاره می‌کند که گریه‌هایش باعث صیقل یافتن چشم‌هایش شده و جام شرابش از آب بیرون آمده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'آتش درون' و 'گریه‌های جلا دهنده' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵

مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما
یک استخوان چو هلال است پای تا سر ما

همیشه سایهٔ عشق تو بود بر سر ما
چکیدهٔ جگر آتش است گوهر ما

نوید وصل ترا احتیاج قاصد نیست
که هر پریدن چشمی بود کبوتر ما

در آتشیم ز بس در هوای گمنامی
چراغ دودهٔ عنقا بود سمندر ما

زدست و پا زدن آخر به هیچ جا نرسد
در این محیط چو موج هوا شناور ما

زجوش گریه جلا یافت دیده ام جویا
نکو زآب برون آمده است ساغر ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.