هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، به مقایسهی زندگی پر از بدمستی و رندی شخصی دیگر با زندگی پر از رنج و ناکامی خود میپردازد. شاعر از رسوایی در غربت سخن میگوید و آرزوی بازگشت به وطن را دارد. همچنین، به تضاد بین عشق و بیعدالتی اشاره میکند و از نوشیدن باده به عنوان راهی برای تحمل جهان سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به بادهنوشی و رسوایی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۶
تو و بدمستی و رندی و می آشامیها
من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
صبح نوروز خرام است، مبارک باشد
بر تنت جامهٔ چسپان خوش اندامیها
نشئه ای نیست به غربت می رسوایی را
به وطن می بردم خواهش بدنامیها
پختهٔ عشق کجا، شکوهٔ بیداد کجا؟
دل کم حوصله باشد ثمر خامیها
باده می نوش که تا هست جهان، خواهد بود
رنگ بر چهرهٔ گل از قدح آشامیها
من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
صبح نوروز خرام است، مبارک باشد
بر تنت جامهٔ چسپان خوش اندامیها
نشئه ای نیست به غربت می رسوایی را
به وطن می بردم خواهش بدنامیها
پختهٔ عشق کجا، شکوهٔ بیداد کجا؟
دل کم حوصله باشد ثمر خامیها
باده می نوش که تا هست جهان، خواهد بود
رنگ بر چهرهٔ گل از قدح آشامیها
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.