هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید و از محبت می‌خواهد که او را از این بیدردی نجات دهد. او از غم و اندوه، ندامت و فراموشی می‌نالد و آرزو می‌کند که با نوشیدن جامی از درد، آزاد شود. همچنین، اشاره‌ای به فنا و نابودی دارد و از ساقی می‌خواهد که با بخشش جرعه‌ای، او را نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند فنا و نابودی نیاز به درک بالاتری از زندگی و فلسفه دارد.

شمارهٔ ۳۶

بیا از قید بیدردی دمی آزاد کن ما را
ز درد ساغر غم ای محبت شاد کن ما را

نوشتم در وصیت نامهٔ طومار آه خود
که صیدی را به خون غلطان چو بینی یاد کن ما را

خمارم رهبر دشت فنا گردید ای ساقی
کرم فرما و از ته جرعه ای ایجاد کن ما را

خراب رنجش بیجا شده معمورهٔ طاقت
بیفشان گرد کلفت از دل و آباد کن ما را

خماره باده غفلت فراوان درد سر دارد
زسر جوش ندامت ساغری امداد کن ما را

سراغ ما نمی یابی مگر در وادی عنقا
زخود رفتن به هر جا می رسی فریاد کن ما را!‏
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.