۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳

زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را
عمارت می کند پیمانه ای حال خرابم را

زبان رمز می فهمی مشو غافل زمکتوبم
به خود پیچیدن او می نماید پیچ و تابم را

به یک لبخند قانع نیست دل، ساقی سرت گردم
تبسم بیشتر کن، شورتر گردان کبابم را

شب هجران دلم را می گزد پیمانه پیمایی
زبان مار سازد دوریت موج شرابم را

دلم افلاک را از هر طپش در لرزه اندازد
به چشم کم نشاید دید جویا اضطرابم را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.