۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰

در سینه نیست دل به خدا ره نبرده را
نسبت مده به حضرت دل خون مرده را

افتادگی خوش است که در روز بازخواست
بیم حساب نیست به خود ناسپرده را

کم گوی تا خلاص شوی از زبان خلق
کس عیب نشمرد سخنان شمرده را

غافل مشو زخویش که ارباب معرفت
گمره شمرده اند به خود ره نبرده را

صد نافه مشک قیمت یک تار موی اوست
با زلف او چه همسری این خون مرده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.