هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و رنج عشق سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و رهایی از هوس‌های دنیوی می‌گوید. او از ناله‌های دل، جدایی از معشوق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند، اما در عین حال، عشق را نجات‌دهنده و حیات‌بخش می‌داند. شاعر خود را همچون شمعی یکرنگ می‌داند که تمام احساساتش را آشکار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند درد و رنج عشق ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۸

تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا
دامن زدن بر آتش دل هر نفس مرا

عشق آمد و رهاند زننگ هوس مرا
گردیده رزق شعله همه خار و خس مرا

در کشمکش فکنده به دریای زندگی
این جذر و مد آمد و رفت نفس مرا

با آنکه سینه را چو جرس کردم آهنین
پنهان نماند نالهٔ دل در قفس مرا

درد فغان شبی که جدا مانم از درت
پهلو شکاف آمده همچون جرس مرا

کم دانم زخسروی هند کافرم
جویا به زلف او چو بود دسترس مرا

پیکری از درد دلبر پرفغان داریم ما
چون نی آه و ناله مغز استخوان داریم ما

از حریم دل شمیم یارد می آرد سرشک
ای عزیزان یوسفی در کاروان داریم ما

همچو ما رستم تلاشی در نبرد عشق نیست
زخم ها بر رو زچشم خونفشان داریم ما

بسکه همچون شمع یکرنگیم در بزم وجود
هرچه باشد در دل ما بر زبان داریم ما

شعله بس باشد نهال شمع را جویا بهار
هست تا در سر هوای عشق جان داریم ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.