۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

کسی کو چون دل شیر است از جرأت نشان او را
رود گر در بر شیران بود مهد امان او را

کند طوفان به عالم ابرو از بالای چشم او
که هست از موج مژگان شور در بحر گمان او را

شقاوت پیشه را گمراه تر سازد دلیل حق
بود غول ره سرگشتگی شک نشان او را

ز بس لطف بدن نام خدا از دور بنماید
چو از فانوس شمع از سینه اسرار نهان او را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.