۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را
دل دید و پسندیدهٔ خط را

چندین چه زنی آب طراوت به رخ از می
بیدار مکن سیزهٔ خوابیدهٔ خط را

هرچند به رنگینی لعل تو فزاید
دیدن نتوانم لب پوشیدهٔ خط را

عزم سفری در دلش افتاده که برزد
حسنت به میان دامن برچیدهٔ خط را

گوید که شکست همه از پهلوی حسن است
جویا بشنو معنی پیچیدهٔ خط را

بود خطر زبداندیشی اول اعدا را
رسد شکست نخستین زموج دریا را

بجز زبان که به تحریک او لبت بگشود
کلید قفل ندیده است کس معما را

به آرزوی بر و ناف او دلم خوش بود
خدا علاج کند شوخی تمنا را

ز ناله های نهانی دلم تسلی بود
کنون چه چاره کنم خامشی رسوا را

دمی که شد رم ماگرم دشت پیمایی
به چشم مور نهان ساختیم صحرا را

به خاک کوی تو نقشم نشسته است درست
ز دست چون اثر داغ کی دهم جا را

امید هست که جویا چو شانه دست به دست
به چنگ آورم آن طرهٔ سمنسا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.