هوش مصنوعی: این شعر از عشق ناتوان و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دردهای جسمی و روحی که عشق بر او تحمیل کرده، مانند سوختن مانند شمع، شکستن استخوان‌ها، و از دست دادن آب و نان در جستجوی معشوق، می‌نالد. همچنین، او از سنگدلی معشوق و آزمایش‌های سخت عشق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۸

دارد همیشه عشق سخن ناتوان مرا
در تاب و تب چو شمع فکنده زبان مرا

در تنگنای جسم ز ضبط فغان شکافت
منقاروار هر قلم استخوان مرا

از خارخار ناوک مژگان او نماند
جز استخوان و پوست به تن چون کمان مرا

مصنونم از گداز محبت که افکند
بر پای سرو یار چو آب روان مرا

تا کی ز آشنایی سنگین دلان زند
صراف عشق بر محک امتحان مرا

اندیشه کردنی است سراپای او ولی
برده خیال موی کمر از میان مرا

لخت دل برشته و مشت سرشک تلخ
در راه جستجوی تو بس آب و نان مرا

جویا بطرز آن غزل صائب است این
در کام همچو غنچه نگردد زبان مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.