هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق سرکش، دلباختگی، و احساسات عمیق خود سخن میگوید. او از زلف یار، نگاهش، و تأثیرات عاطفی آن بر دل خود یاد میکند و از کیفیت مستی و عشق بیپروا سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و عشق بیپروا وجود دارد که برای نوجوانان بالای 16 سال مناسبتر است.
شمارهٔ ۱۳۱
نباشد مامنی چون پیکر ما عشق سرکش را
که نبود غیر خاکستر حصاری امن، آتش را
دل یکدسته عاشق تا بکی گرد سرت گردد
حیا را کارفرما، دسته کن زلف مشوش را!
برو ساقی که من از ساغر آن چشم سرمستم
چه کیفیت رسد از می کشی رند هلاکش را
نمی دانم چسان در آن یک مژگان بهم سودن
نگاهت بر دل غمدیده خالی کرد ترکش را
بسی ناموس دلها می رود بر باد رسوایی
مبادا آشنایی با نسیم آن زلف دلکش را
خوشا روزی که جویا روز و شب چون چشم می نوشش
به طاق ابروی او می زدم صهبای بی غش را
که نبود غیر خاکستر حصاری امن، آتش را
دل یکدسته عاشق تا بکی گرد سرت گردد
حیا را کارفرما، دسته کن زلف مشوش را!
برو ساقی که من از ساغر آن چشم سرمستم
چه کیفیت رسد از می کشی رند هلاکش را
نمی دانم چسان در آن یک مژگان بهم سودن
نگاهت بر دل غمدیده خالی کرد ترکش را
بسی ناموس دلها می رود بر باد رسوایی
مبادا آشنایی با نسیم آن زلف دلکش را
خوشا روزی که جویا روز و شب چون چشم می نوشش
به طاق ابروی او می زدم صهبای بی غش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.