هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی سخن می‌گوید که از فراق و درد دل رنج می‌برد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود می‌گوید و به ناپایداری دنیا و گذر زمان اشاره می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند آفتاب، زلف، و بهار، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۳۲

آتش به جان فکنده رخت آفتاب را
زلف تو کرده خون به جگر مشک ناب را

امروز چیزی از نسپاری به خویشتن
روز جزاکس از تو نخواهد حساب را

دایم ز درد نقص دل من بر آتش است
اینجاست سیخ از رگ خامی کباب را

مستوفی حساب شب و روزت ار شوی
دانی زمان طاعتت اوقاف خواب را

کیفیت بهار چو رند سیاه مست
دامن کشان به جلوه ای آرد سحاب را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.