هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد هجران و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از غم دوری معشوق می‌نالد و احساس تنهایی و رنج خود را بیان می‌کند. او از نگاه معشوق به دیگران و بی‌توجهی به خود شکایت دارد و از جگرخونی و اشک‌هایش می‌گوید. در عین حال، یاد معشوق همچون نور خورشید دلش را روشن می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.

شمارهٔ ۱۴۴

شب هجراست و دستم دشمن پیراهن ست امشب
چوگل چاک گریبان بی تو وقف دامن ست امشب

نباشد در فن نیرنگ سازی چون تو استادی
که چشمت جانب غیر و نگاهت با من است امشب

چراغم روشن است از پهلوی خورشید رخساری
چو ما هم زینت عالم زگرد دامن ست امشب

گل کیفیت از هم بزمی خونابه نوشی چین!‏
که چون مینای می پرخون دل تا گردن ست امشب

جگر کاو که شد مژگان خونریزش، که از غیرت
به تن هر مو مرا چون خار در پیراهن ست امشب

تجلی کرد در دل یاد رخساری مرا جویا
از آن رو سرو آهم رشک نخل ایمن ست امشب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.