۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۳

رشک آیدم به عشق خداداد عندلیب
در ناله نیست هیچ کس استاد عندلیب

اشکم گلاب گشته ز مژگان فرو چکد
هر گه به گوش دل شنوم داد عندلیب

گلریزوار از نفسم شعله می جهد
آتش فروز دل شده فریاد عندلیب

جویا به غیر یار به پیش کسی منال
جز گوش گل که می شنود داد عندلیب؟

مجلس گل گشته رنگین از نوای عندلیب
می فزاید جوش گلشن را صدای عندلیب

برگ گل لخت دل و آب و هوا اشکست و آه
بی تکلف تحفه ها دارم برای عندلیب

ما و او را عشق در یک آشیان پرورده است
هیچ کس چون من نباشد آشنای عندلیب

نالهٔ من بر سر کوی تو رنگین تر بود
در چمن فریادها دارد نوای عندلیب

گر فشاند دامن حسنش غباری بر چمن
بشکند رنگ از رخ معشوقهای عندلیب

پرمکدر گشته ای، جویا به گلشن رو دمی!‏
زنگ از دل می زداید ناله های عندلیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.