۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷

در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب
شد هممچو حبابم کفن از پهلوی تن آب

از هر گل این باغ شمیم جگر آید
گویا که ز ابر مژه ام خورده چمن آب

چون غنچه بهر قطرهٔ اشکم گل زخمی است
برداشته از چاک جگر دیدهٔ من آب

از یاد شکرخند تو گردیده ز شبنم
گرداب صفت غنچهٔ گل را بدهن آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.