هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق نافرجام میگوید. او از بیتابی و بیقراری خود در نبود معشوق سخن میگوید و از سوز دل و آه سینهاش یاد میکند. همچنین، به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر روح و روان خود اشاره دارد. در نهایت، از ناتوانی در تحمل عشق و دوری معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۴۸
در تن ز بسکه بی تو مرا یافت راه تاب
در سینه ام چو زلف تو برداشت آه تاب
خوابانده ام به سرمه چو سوسن زبان خویش
در زنگ خامشی شده تیغم سیاه تاب
بگرفت نور بدر نقاب کلفت به رو
رفت از حجاب عارض او در پناه تاب
طاقت رباست عشق ز جویا توان مجو
نگذاشت با دل آن صنم کج کلاه تاب
در سینه ام چو زلف تو برداشت آه تاب
خوابانده ام به سرمه چو سوسن زبان خویش
در زنگ خامشی شده تیغم سیاه تاب
بگرفت نور بدر نقاب کلفت به رو
رفت از حجاب عارض او در پناه تاب
طاقت رباست عشق ز جویا توان مجو
نگذاشت با دل آن صنم کج کلاه تاب
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.