۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶

با اشک تا ز دیده به رویم چکیده است
دل عندلیب گلشن رنگ پریده است

دور از خرام سرو تو ماتم سراست باغ
هر لاله بسملی است که در خون تپیده است

آن بیخودی که محرم بزم وصال اوست
بوی گل است یا نفس آرمیده است

در طالع کسی که بود داغ مهر او
چون صبح از نخست گریبان دریده است

در چشم آن که واله نیرنگ رنگ نیست
آز از شفق چو دامن در خون کشیده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.