۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۳

عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است
متن:دل که بی سوز غمی باشد چراغ مرده است

بسکه از پهلوی دل هر ذره ام افسرده است
مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است

گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق بر هم خورده است

کی به وحشتگاه عنقا می شود الفت گزین
هر کرا سودای او از خویش بیرون برده است

پیش آن کس کز غمت با تنگی دل خو گرفت
وسعت آباد جهان یک خاطر آزرده است

هیچکس جویا به عالم طرفی از وصلش نیست
دست در دامان عشقش هر که زد پا خورده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.