هوش مصنوعی: این شعر از غم و اندوه عمیق، افسردگی دل، بی‌نظمی جهان و رنج عشق سخن می‌گوید. شاعر از درد درونی، ناامیدی و بی‌تفاوتی جهان نسبت به رنج‌هایش می‌نالد و عشق را عاملی می‌داند که انسان را از خود بیگانه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر، مانند افسردگی، ناامیدی و بی‌نظمی جهان، برای درک و پردازش نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'قطره خون مرده' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۳

عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است
متن:دل که بی سوز غمی باشد چراغ مرده است

بسکه از پهلوی دل هر ذره ام افسرده است
مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است

گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق بر هم خورده است

کی به وحشتگاه عنقا می شود الفت گزین
هر کرا سودای او از خویش بیرون برده است

پیش آن کس کز غمت با تنگی دل خو گرفت
وسعت آباد جهان یک خاطر آزرده است

هیچکس جویا به عالم طرفی از وصلش نیست
دست در دامان عشقش هر که زد پا خورده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.