۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰

بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نیست
لاله و گل را شراب عیش ما در جام نیست

بسکه در هر حالتی طبعت به شوخی مایل است
ون در غلطان ترا در خواب هم آرام نیست

اینقدر ناآشنایی هم زخوبان ناخوش است
چون تغافل بگذرد از حد کم از ابرام نیست

جنگهای آشتی فرمای او را دیده ام
هیچ حلوا پیش ما شیرین تر از دشنام نیست

زخمی شمشیر عشقت تن به مردن کی دهد؟
لذت بی طاقتی در عالم آرام نیست

هر نوید آمدن جویا حیات تازه است
وصل را در مشرب ما لذت پیغام نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.