۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۰

از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست
گلشن ز جوش لاله به خون جگر نشست

رنگ پریده ام چو ز شرم رخت گداخت
شبنم شد و به عارض گلبرگ تر نشست

از آب آهن است سرشکم برنده تر
در سینه بسکه زان مژه ام نیشتر نشست

در جوش لاله جلوه طراز است سرو باغ
یا از غم قد تو به خون تا کمر نشست

نزدیکتر به خلوت او هر قدر شدیم
جویا توان و صبر ز ما دورتر نشست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.