۲۲۴ بار خوانده شده
دور از تو هر لبی که می ناب خورده است
لب نیست لختی از دل خوناب خورده است
اشکم ز دیدهٔ بیضهٔ طوطی فرو چکد
زان حسن سبزه بسکه دلم آب خورده است
ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور
می همتم به ساغر گرداب خورده است
مرغابی سرشک جهد چون نگه ز چشم
گویی که طبل از دل بیتاب خورده است
از پیچ و تاب رشتهٔ عمرم عجب مدار
با موی آن کمر ز ازل تاب خورده است
ریزم گلاب ناب زمژگان بجای اشک
جویا دلم از آن گل رو آب خورده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لب نیست لختی از دل خوناب خورده است
اشکم ز دیدهٔ بیضهٔ طوطی فرو چکد
زان حسن سبزه بسکه دلم آب خورده است
ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور
می همتم به ساغر گرداب خورده است
مرغابی سرشک جهد چون نگه ز چشم
گویی که طبل از دل بیتاب خورده است
از پیچ و تاب رشتهٔ عمرم عجب مدار
با موی آن کمر ز ازل تاب خورده است
ریزم گلاب ناب زمژگان بجای اشک
جویا دلم از آن گل رو آب خورده است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.