هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناهماهنگی بین زبان و دل، ناامیدی از روزگار، بیوفایی معشوق و درد عشق شکایت میکند. او بیان میکند که در طبیعت دل، آرامش وجود ندارد و معشوقی که نوازشگر دل باشد، دلسوز نیست. همچنین، شاعر اشاره میکند که عاشقان واقعی از بیداد عشق مینالند، نه کسانی که عاشق نیستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۶۳
چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست
که صبح نیز در این روزگار صادق نیست
دوا به درد کنیدم که در طبیعت دل
هوای کشور آسودگی موافق نیست
همیشه سیلی جورم نواخت بر رخ دل
فغان که آن صنم دل نواز مشفق نیست
فغان اهل محبت ز درد بی دردی است
بنالد آنکه ز بیداد عشق، عاشق نیست
ز زلف وعدهٔ تاری نموده ای دوشم
خلاف عهد سر مویی از تو لایق نیست
فروغ صدق ز سیمای او مجو جویا
چو شمع آنکه زبان با دلش موافق نیست
که صبح نیز در این روزگار صادق نیست
دوا به درد کنیدم که در طبیعت دل
هوای کشور آسودگی موافق نیست
همیشه سیلی جورم نواخت بر رخ دل
فغان که آن صنم دل نواز مشفق نیست
فغان اهل محبت ز درد بی دردی است
بنالد آنکه ز بیداد عشق، عاشق نیست
ز زلف وعدهٔ تاری نموده ای دوشم
خلاف عهد سر مویی از تو لایق نیست
فروغ صدق ز سیمای او مجو جویا
چو شمع آنکه زبان با دلش موافق نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.