هوش مصنوعی: دارای فرخ تبار در روز شکار از لشکر جدا می‌ماند. گله‌بانی به پیش او می‌آید و دارای ابتدا گمان می‌کند که او دشمن است و قصد حمله دارد، اما گله‌بان خود را معرفی می‌کند و می‌گوید که اسبان شاه را پرورش می‌دهد. دارای از این موضوع خوشحال می‌شود و گله‌بان به او نصیحت می‌کند که در مدیریت ملک و تدبیر امور دقت کند. گله‌بان همچنین اشاره می‌کند که شاه باید بداند چه کسانی دوست و چه کسانی دشمن هستند.
رده سنی: 12+ این متن شامل مفاهیم اخلاقی، حکمت و مدیریت است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان زیر 12 سال کمی پیچیده باشد.

حکایت در شناختن دوست و دشمن را

شنیدم که دارای فرخ تبار
ز لشکر جدا ماند روز شکار

دوان آمدش گله‌بانی به پیش
بدل گفت دارای فرخنده کیش

مگر دشمن است این که آمد به جنگ
ز دورش بدوزم به تیر خدنگ

کمان کیانی به زه راست کرد
به یک دم وجودش عدم خواست کرد

بگفت ای خداوند ایران و تور
که چشم بد از روزگار تو دور

من آنم که اسبان شه پرورم
به خدمت بدین مرغزار اندرم

ملک را دل رفته آمد بجای
بخندید و گفت: ای نکوهیده رای

تو را یاوری کرد فرخ سروش
وگر نه زه آورده بودم به گوش

نگهبان مرعی بخندید و گفت:
نصحیت ز منعم نباید نهفت

نه تدبیر محمود و رای نکوست
که دشمن نداند شهنشه ز دوست

چنان است در مهتری شرط زیست
که هر کهتری را بدانی که کیست

مرا بارها در حضر دیده‌ای
ز خیل و چراگاه پرسیده‌ای

کنونت به مهر آمدم پیشباز
نمی‌دانیم از بداندیش باز

توانم من، ای نامور شهریار
که اسبی برون آرم از صد هزار

مرا گله‌بانی به عقل است و رای
تو هم گلهٔ خویش داری، بپای

در آن تخت و ملک از خلل غم بود
که تدبیر شاه از شبان کم بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در معنی شفقت بر حال رعیت
گوهر بعدی:گفتار اندر نظر در حق رعیت مظلوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.