هوش مصنوعی: این شعر از مشفق قیقاچی، با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به توصیف تأثیرات طبیعت و عواطف انسانی می‌پردازد. شاعر از باد خزان، برگ‌های پریشان، لاله‌زار سینه، و تیغ ابرو برای بیان احساسات عمیق مانند اندوه، پشیمانی و عشق استفاده می‌کند. در نهایت، شعر به گذرا بودن لحظات و تأثیر ماندگار آنها اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی مضامین مانند اندوه و پشیمانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۲۰

نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد و رفت
برگ عیشش عندلیبان را پریشان کرد و رفت

مشفق قیقاچی که آن برگشته مژگان کرد و رفت
لاله زار سینهٔ ما را نیستان کرد و رفت

رنگ و بویی کز رخ و زلفش نسیم اندوخت دوش
صبحگاهان صرف تعمیر گلستان کرد و رفت

شوخ رنگین جلوهٔ من تا از این وادی گذشت
دشت را از لاله خون دل به دامان کرد و رفت

کار دل با تیغ ابرویی است کز نظاره ای
چشم را بر روی ما زخم نمایان کرد و رفت

تخم اشکی هر که امروز از پشیمانی فشاند
بهر خود صحرای محشر را گلستان کرد و رفت

از سر زلف که آمد رو به این وادی نسیم
خاطر آسوده ام جویا پریشان کرد و رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.