هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند عشق، رنج، جدایی، و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از زخم‌های دل، بی‌قراری، و ناتوانی در رهایی از درد سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که گاهی معانی عمیق در دل‌هایی بیگانه نهفته است. همچنین، به زیبایی‌های پنهان و تأثیر عشق و بیداد آن اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ ذهنی برای درک مناسب دارند.

شمارهٔ ۳۲۹

از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست
الفتی این زخم را با مرهم کافور نیست

هر چه در هر جا نباشد تحفه بودن را سزاست
در جناب کبریا جز عجوز ما منظور نیست

بادهٔ پرزور نتواند زجا بردار دم
چون کنم کز ضعف رفتن از خودم مقدور نیست

از شکفتن در بهار زندگی بی بهره است
هر کرا زخم دلش مانند گل ناسور نیست

هر قدر بیگانه تر معنی به دل نزدیک تر
یار اگر دوری گزیند از بر ما دور نیست

شعلهٔ آواز چون دل را بر آتش می کشد
حسن شوخی در پس این پرده گر مستور نیست

پیش آن کو یافت جویا نشئهٔ بیداد عشق
فرقی از خون جگر تا بادهٔ انگور نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.