۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۹

کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگفت
فغان که نالهٔ زارم شنید و هیچ نگفت

چو دید شوخی شبنم ببرگ گل در باغ
لب از حجاب به دندان گزید و هیچ نگفت

گرفتمش سر راهی به خاک و خون غلطان
رسید بر سرم، آهی کشید و هیچ نگفت

بگفتمش که کباب نگاه کیست دلم
به خنده جا نب من گرم دید و هیچ نگفت

شنید شکوهٔ اغیار را ز من جویا
ز غیر خاطرش از جان رمید و هیچ نگفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.