هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و پریشانی سخن می‌گوید، با تصاویری از زلف پریشان، میخانه، و دل‌شکستگی. شاعر از ناتوانی در بیان عشق و رنج‌های آن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق واقعی با آرامش و نظم سازگار نیست.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتر دارد. همچنین ممکن است برخی از تصاویر و مفاهیم برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۶۸

عاشقان را با پریشانی ست پیمانی درست
نقش ما بنشسته با زلف پریشانی درست

حسن شوخش پرده برگیرد اگر از روی کار
در جهان باقی نمی ماند گریبانی درست

عاجز است از عهدهٔ تعمیر او میخانه ها
بسکه رنگم با شکستن بسته پیمانی درست

گرمی خونم گدازد بیضهٔ فولاد را
از تنم نتوان برون آورد پیکانی درست

هرزه گویا خون دل نوشند از آن کاین قوم را
ژاژخایی در دهن نگذاشت دندانی درست

چون کند زورآزمایی پنجهٔ خورشید عشق
کی بسان صبح می ماند گریبانی درست

بسکه کاهید از دل من آنقدر باقی نماند
کاندرو جویا کند جا تیر مژگانی درست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.