۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۹

بسکه از حیرت به جا در اول رفتار ماند
می توان رنگ از رخم چون گرد از دامن فشاند

ساقی امشب کوتهی در دادن پیمانه کرد
ورنه از خود رفتنم آخر به جایی می رساند

بسکه لعل آبدار او لطیف آید به چشم
می توان از پرده های دیده این می را چکاند

با نسیم امروز اعجاز دم روح اللهیست
از مزار ما کف خاکی به دامانش رساند

آنکه شد جویا سبکبار علایق چون مسیح
توسن اقبال را در ساحت گردون جهاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.