۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۹

دل که در او سوز عشق راه ندارد
روشنیی از چراغ آه ندارد

خانه به دوش فنا به رنگ حباب است
هر که عنان نفس نگاه ندارد

هست دلم راز پهلوی زر داغت
دولت نقدی که پادشاه ندارد

گوهر آن گوشواره مهر فروغ است
روشنی این ستاره ماه ندارد

هست مرا عالمی ز ضعف که در وی
کاه ربا زور جذب کاه ندارد

نالهٔ من چون جرس شکافت فلک را
هیچ اثر در دل تو آه ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.