هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج عاطفی را بیان میکند. شاعر از زخمهای روحی خود میگوید و از این که کسی نمیتواند مرهمی بر دردهایش باشد، اظهار ناراحتی میکند. همچنین، اشارههایی به تنهایی، دوری از معشوق و رنجهای عاشقانه دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۳۷
با زخم ما مباد کسی مرهمی کند
ما را اسیر ننگ غم بی غمی کند
همسایه را ز پهلوی همسایه فیضهاست
خون جگر به زخم دلم مرهمی کند
فانوس بزن تو بی تو ز بس گشته است
در بر چو چرخ پیرهن ماتمی کند
از بهر خشک کردن دامان تر مرا
روز جزا صد آتش دوزخ کمی کند
نزدیکی از مصاحبتت دورم افکند
محروم بزم وصل توام محرمی کند
دلسوزی سرشک مرا بین که هر سحر
با کشت برق دیدهٔ من شبنمی کند
ما را اسیر ننگ غم بی غمی کند
همسایه را ز پهلوی همسایه فیضهاست
خون جگر به زخم دلم مرهمی کند
فانوس بزن تو بی تو ز بس گشته است
در بر چو چرخ پیرهن ماتمی کند
از بهر خشک کردن دامان تر مرا
روز جزا صد آتش دوزخ کمی کند
نزدیکی از مصاحبتت دورم افکند
محروم بزم وصل توام محرمی کند
دلسوزی سرشک مرا بین که هر سحر
با کشت برق دیدهٔ من شبنمی کند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.