هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف حالات عاشقانه و روحانی خود می‌پردازد. او از شب، نور، رحمت الهی، و عشق سخن می‌گوید و احساس سبکی و رهایی از تعلقات دنیوی را بیان می‌کند. همچنین، از هجران و درد فراق یاد می‌کند و به تأثیرات روحانی و عرفانی این تجربیات اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۷۱

شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم بود
یک بغل نور چو فانوس در آغوشم بود

ابر رحمت شد و بارید به دل مایهٔ فیض
گوهر چند که از لعل تو در گوشم بود

آنچه مینای فلک ریخت به پیمانهٔ مهر
بی تکلف نمی از ساغر سر جوشم بود

شکر کز عشق سبکبار تعلق شده ام
آرزو کوه گرانی به سر دوشم بود

چون ز خود در ره بی پا و سری می رفتم
بیشتر نالهٔ نی راه زن هوشم بود

شود در گنبد گردون شب هجران جویا
تا سحرگه زفغان لب خاموشم بود
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.