هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و غم عشق میگوید. او از رفتن معشوق و تأثیر آن بر روح و قلب خود سخن میراند و از آیینهای که در گرد و غبار غم پنهان شده یاد میکند. شاعر با اشاره به لطفی که زمانی ویژهاش بود و اکنون همگانی شده، احساس تنهایی و اندوه خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۴۷۳
از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد
هر غنچهٔ پارهٔ دل بی او به کام دارد
از عکس روی پنهان در گرد و کلفت غم
آیینه ام ز جوهر در خاک دام دارد
گر با خودم نبردی گیرم ز روی ناز است
نام مرا نبردن آیا چه نام دارد؟
ریحان زگل دمیدش جویا چرا ننالم
لطفی که خاص من بود امروز عام دارد
هر غنچهٔ پارهٔ دل بی او به کام دارد
از عکس روی پنهان در گرد و کلفت غم
آیینه ام ز جوهر در خاک دام دارد
گر با خودم نبردی گیرم ز روی ناز است
نام مرا نبردن آیا چه نام دارد؟
ریحان زگل دمیدش جویا چرا ننالم
لطفی که خاص من بود امروز عام دارد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.