۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۶

بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله بود
دل مرا در تشت آتش همچو داغ لاله بود

دوش بر دوش اثر تا خلوت دلها شدم
شب که پروازم سپندآسا به بال ناله بود

تا به گرد خویش می گشتم به جست و جوی یار
از خود آغوشم تهی چون شعلهٔ جواله بود

شب چو شمع بزم تا در حلقهٔ مستان شدی
دور صهبا ماه رخسار ترا چون هاله بود

در شب هجران او از بسکه عیشم می گزد
بر لبم هر قطرهٔ می سوزش تبخاله بود

شب که جویا خاطرم افسرده بود از جور یار
تا به مژگان می رسید از دل سرشکم ژاله بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.