۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۷

تو آفت دل و جان نزار خواهی شد
تو برق خرمن صبر و قرار خواهی شد

چنین که جوش ترقی است آب و رنگ ترا
گل سرسبد روزگار خواهی شد

شوی دمی که چو ماه تمام خرمن فیض
زیمن دیدهٔ شب زنده دار خواهی شد

چنین که لطف تنت دمبدم فزون گردد
لطیف تر ز شمیم بهار خواهی شد

دلا مدار ز دامان اشک دست امید
که زیب و زینت جیب و کنار خواهی شد

چو مه در آب، مبین خویش را در آیینه!‏
ازین قرار تو هم بیقرار خواهی شد

ز صاف طینتی امیدوار شو جویا
که همچو آینه منظور یار خواهی شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.