هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که از عشق و دوری معشوق می‌گوید. او از تمکین معشوق، شوخی‌هایش، و رفتارش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که جرأت ابراز احساساتش را ندارد. شاعر از دوری معشوق و تأثیر آن بر روحیه‌اش می‌نالد و تضاد بین شب و روز را در حضور و غیاب معشوق توصیف می‌کند. در نهایت، او از تأثیر یاد معشوق بر قلبش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۸۵

ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را ماند
ز بس شوخی ستادن در رهش رفتار را ماند

نهال جرأتم را نیست باری با جگر داری
به چشمم پنجهٔ شیران گل بی خار را ماند

ز بس دور از تو در گرد کدورت گشته ام پنهان
شکست رنگ رویم رخنهٔ دیوار را ماند

شبم از روی او روز است و روز از زلف مشکین شب
به راه جستجو شبگیر ما ایوار را ماند

به چشم آنکه کرد از حسن معنی چشم دل روشن
به گردون مهر تابان صورت دیوار را ماند

سرم برگرد دل از فیض یادش بسکه می گردد
دلم در سینه جویا نقطهٔ پرگار را ماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.