هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که هیچ‌چیز به جز حضور و زیبایی معشوق در زندگی‌اش نباشد. او از درد عشق و رنج‌های آن می‌گوید و تمنا می‌کند که هیچ‌کس مانند او شرمنده‌ی احسان نباشد. همچنین، شاعر از قدرت و تأثیر معشوق بر دلش سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که هیچ‌کس در چنگال عشق اسیر نشود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۱۱

بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مباد
باده و نقلم به غیر از آن لب و دندان مباد

داغ خواری از کلف افتاده بر رخسار ماه
هیچ کس از چون خودی شرمندهٔ احسان مباد

پنجهٔ شاهین بود مژگان چو برهم می زند
صعوهٔ دل صید چنگال سیه مستان مباد

جز دلم را از گل داغ جگرسوز غمت
چاک پیراهن به رنگ لاله تا دامان مباد

استخوان تن چو شیرم از بن هر مو چکید
کس گرفتار فشار پنجهٔ مژگان مباد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.