۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۰

با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند
گویی به لوح حافظه مضمون جسته ماند

طومار شکوه های دل من به دست چرخ
نگشوده همچو غنچهٔ شاخ شکسته ماند

باز آکه در فراق تو هر موی بر تنم
بسیار بی قرارتر از نبض خسته ماند

مضمون بسته را نتواند کسی گشاد
مرغ دلم به زلف تو تا حشر بسته ماند

جویا گل نشاط که نبود دو روز بیش
شکر خدا که در کف ما دسته دسته ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.