۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۶

زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد
شور مجنون ز همین سلسله برپا باشد

کی چو مجنون شود از دشت نوردی رسوا
هر کرا پردهٔ دل دامن صحرا باشد

عشق با نغمه همانا که ز یک سلسله است
هر قدر پرده نشین آمده رسوا باشد

عالم وصل شد سیر گهت همچو حباب
چشم بر هم چو زنی جوش تماشا باشد

بسکه ویرانهٔ مجنون تو وحشت خیز است
جغد در ساحت این غمکده عنقا باشد

عالم و هر چه در او، باد به غیر ارزانی!‏
یارب آن در گرانمایه ز جویا باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.