هوش مصنوعی: این شعر از رفتن عزیزی سخن می‌گوید که باعث دوری شادی از چمن و رنجور شدن غنچه‌ها می‌شود. شاعر از بی‌دماغی خود و نبود شور در باغ گل‌ها می‌نالد و به ظالم هشدار می‌دهد که به ضعیفان ستم نکند، زیرا در روز قیامت هر مورچه به اندازه صد زنبور قدرت خواهد داشت. همچنین، شاعر به دل خود می‌گوید که جراحت آن درمان‌پذیر نیست و روزگار تنگ‌تر می‌شود. در پایان، شاعر از جوشش آرزوهای مردم و شوقی که در خانه زنبورها وجود دارد، سخن می‌گوید و به علی(ع) اشاره می‌کند که اگر کسی از شوق جان دهد، با سگان او محشور خواهد شد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی، اخلاقی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۳۲

از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود
هر غنچهٔ گلی دل رنجور می شود

از بی دماغی ام سر گلگشت باغ نیست
کآنجا ز شور خندهٔ گل شور می شود

ظالم مکن ستم به ضعیفان که روز حشر
هر مور صد برابر زنبور می شود

مانند ریگ شیشهٔ ساعت عجب مدان
گر گور خاکسار پر از نور می شود

ای دل جراحتت نپذیرد علاج کس
چون گل ز بخیه زخم تو ناسور می شود

هر روز اینچنین که شود روزگار تنگ
این عرصه رفته رفته دل مور می شود

از جوش آرزو دل ابنای روزگار
پرشورتر ز خانهٔ زنبور می شود

جویا ز شوق جان سپرد یا علی، اگر
داند که با سگان تو محشور می شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.