هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر نارضایتی از زندگی معمولی و جستجوی آزادی و معنای عمیقتر در زندگی است. شاعر از محدودیتهای زندگی روزمره و ناتوانی در یافتن آرامش در وطن خود شکایت میکند و به دنبال آزادی و تجربههای جدید است. همچنین، شعر به درد و رنج عاطفی اشاره دارد که تنها با اشک و غم قابل بیان است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عاطفی و جستجوی آزادی نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.
شمارهٔ ۵۷۳
زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یابد
زبان چون گوش فیضی از سخن هرگز نمی یابد
چو ریگ شیشهٔ ساعت کسی ذوق سفر داند
که آرام و سکون را در وطن هرگز نمی یابد
برون از پوست سیر عالم آزادگی خواهم
تنم آسایشی زین پیرهن هرگز نمی یابد
زآب دیده می بالد گل داغ جگر جویا
جز اشک ما طراوت این چمن هرگز نمی یابد
زبان چون گوش فیضی از سخن هرگز نمی یابد
چو ریگ شیشهٔ ساعت کسی ذوق سفر داند
که آرام و سکون را در وطن هرگز نمی یابد
برون از پوست سیر عالم آزادگی خواهم
تنم آسایشی زین پیرهن هرگز نمی یابد
زآب دیده می بالد گل داغ جگر جویا
جز اشک ما طراوت این چمن هرگز نمی یابد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.