۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۳

کسی که در طلبش درد جستجو دارد
همیشه گریه چو گرداب در گلو دارد

هوای باده بود در سری که بی مغز است
شراب، نسبت نزدیک با کدو دارد

ز شور لعل تو یکبار هر که کام گرفت
دلی به سینه نمکسود آرزو دارد

چمن به چشم حقیقت نهال کردهٔ تست
ز روی و موی تو گل رنگ فیض و بو دارد

به تنگنای بدن جان چسان بیاساید
که خلوتش زعناصر چهار سو دارد

گرفته کون و مکان را فروغ مهر رخش
کدام ذره نه در سر هوای او دارد

صفای دل ز غبار مذلت است ایمن
که آینه بر هر کس که رفت رو دارد

فروغ باده در آن رنگ رو تماشا کن
بلی صفای دگر در گل آب جو دارد

به چشم کم منکر بی زبانی ما را
که بانگاه کسی راه گفتگو دارد

ز سحرکاری چشمش به حیرتم جویا
که مست خواب خمارست و گفتگو دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.