۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۲

ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود
در دو لخت بهشت از دل دو نیم بود

به روی لالهٔ داغ درون بغلتد آه
چو صحن باغ که جولانگه نسیم بود

کناره جوی مباش از شعار اهل کرم
کز این میان چو شوی کار باکریم بود

کدام درد بود سخت تر ز بیدردی
دل صحیح بر عاشقان سقیم بود

همین سلامت نفس از خدا طلب جویا
که روز حشر سوال از دل سلیم بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.