۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۴

تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود
آشفته خاطریم به سامان نمی شود

ارباب جستجوی به راهش سپرده اند
آن پای را که رزق مغیلان نمی شود

کو لمحه ای که پنجهٔ مژگان شوخ او
با چاک سینه دست و گریبان نمی شود

آن را که یکه تاز ره جستجوی اوست
پای طلب حصاری دامان نمی شود

چون شمع در سری که نباشد هوای عشق
از پای تا به سر همه تن جان نمی شود

جویا دل تو نشکفد از یک جهان نشاط
طرف می تو ساغر دوران نمی شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.