۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴۵

طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زند
از سفاهت آستین بر شمع ایمن می زند

رفتی از باغ و چو طاووس بدام افتاده ای
بال و پر در خاک و خون دور از تو گلشن می زند

می برد از جنگ با اغیار نقد خاطرم
می کششد خنجر به غیر و تیغ بر من می زند

بسکه پر گرد کدورت شد ز دل تا دیده ام
مهر و مه را هر نگاهم گل به روزن می زند

چون نسوزم کز غمش بر آتش پنهان دل
آمد و رفت نفس پیوسته دامن می زند

سرو قدت چون پی گلگشت آید در خرام
خنده ها جویا بهار از گل به گلشن می زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.