۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰۲

نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مدار
عکس در آیینه چون در چشمه باشد بیقرار

از بر خود افکند در سینه کندنها برون
هست از نامی من عاصی نگین را بسکه عار

سخت رنگین می نماید جلوهٔ موج هوا
یا زمستی بال افشان گشته طاؤس بهار

هر که بر درگاه دولت مانع سایل گماشت
چو بداری بهر خود آماده کرد از چوب دار

در برم دل داغ خوبیهای بیش از حد اوست
در نمی آید میانش از نزاکت در کنار

سوی خلق اندازد آخر از نظرها مرد را
آبرو ریزد ز چین جبهه اش چون آبشار

از خمار باده جویا بسکه امشب خشک ماند
هر لب من کار دندان می کند مقراض وار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.