۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱۰

اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای کمتر
وگر بر باد شد خاکسترش پروانه ای کمتر

به پیش مستی چشمش که یارب باد روز افزون
بود سامان صد میخانه از پیمانه ای کمتر

نثار دوست کن گر نیم جانی در بدن داری
ز همت دور باشد بودن از پروانه ای کمتر

ز جوش درد بی او خون دل در دیده اش گردد
تو ای بی درد تا کی باشی از پیمانه ای کمتر

به چشم آنکه باشد خاطرش معمور دلتنگی
بود وسعت سرای عالم از ویرانه ای کمتر

ز بس لبریز درد عشق خوبان گشته ام جویا
به گوشم قصهٔ مجنون بود افسانه ای کمتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.