هوش مصنوعی:
این شعر از فضل علی بیگ، با تصاویر زیبا و استعاری، به توصیف بهار و زیباییهای طبیعت میپردازد. شاعر از گلها، سرو، و سمن سخن میگوید و از تشنگی دلهای مردم و امید به رسیدن رحمت الهی یاد میکند. همچنین، اشارهای به زیبایی معشوق و فیض رسیده از روی او دارد. در پایان، شاعر مخاطب را از غفلت برحذر میدارد و به جوانان تازهنفس اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم استعاری و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'لب تشنهٔ خون دل خلق' نیاز به درک عمیقتری از ادبیات و مفاهیم اجتماعی دارد.
شمارهٔ ۷۳۴
مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز
نازش به گل و سرو و سمن می رسد امروز
دور است که لب تشنهٔ خون دل خلق است
آن طفل که دستش به دهن می رسد امروز
بر غنچهٔ گل در چمن از بسکه خموشی
گر لعل تو بگرفت سخن می رسد امروز
مایل به ترنج مه و خورشید نباشد
دستی که به آن سیب ذقن می رسد امروز
هرگز نرسیده است زخورشید زمین را
فیضی که ز روی تو به من می رسد امروز
غافلی مشو از «فضل علی بیگ» که جویا
از تازه جوانا به سخن می رسد امروز
نازش به گل و سرو و سمن می رسد امروز
دور است که لب تشنهٔ خون دل خلق است
آن طفل که دستش به دهن می رسد امروز
بر غنچهٔ گل در چمن از بسکه خموشی
گر لعل تو بگرفت سخن می رسد امروز
مایل به ترنج مه و خورشید نباشد
دستی که به آن سیب ذقن می رسد امروز
هرگز نرسیده است زخورشید زمین را
فیضی که ز روی تو به من می رسد امروز
غافلی مشو از «فضل علی بیگ» که جویا
از تازه جوانا به سخن می رسد امروز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.